مدیریت و نوآوری دانش - کاربرد مدیریت دانش بر مدیریت نوآورياخبار چاپ ، اخبار تبلیغات ، اخبار نشر و اخبار بسته بندی
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

false
true
true
مدیریت و نوآوری دانش

مديريت نوآوري نيز که با مسائل و موضوعاتي نظير مديريت کارآمد فرايند نوآوري سر و کار دارد توجه و اقبال بسياري را به خود جلب کرده است. از آنجا که نوآوري به عنوان يکي از عناصر مهم و کليدي کسب و کار محسوب ميشود، امروزه مديريت دانش به عنوان يکي از وظايف و کارکردهاي اصلي سازمان محسوب ميشود.

علي رغم مطالبي که بيان شد تحقيقاتي که در زمينه دستيابي، مديريت و کاربرد دارايي هاي دانش در نوآوري انجام گرفته است هنوز کافي نبوده است.
امروزه، مديريت دانش و مديريت نوآوري دو حوزه مديريتي متمايزي هستند که به نظر ميرسد داراي تاثيرات و نتايج مجزايي هستند. با وجود اين، يکي از دغدغههاي عمده و اصلي مديران ارشد سازمانها اين است که از طريق کاربرد موثر داراييهاي دانش به ايجاد، تحکيم و توسعه نوآوري بپردازند.

ترکيب مديريت دانش و نوآوري

افزايش رقابت بين بنگاهها در مقياس جهاني باعث شده است که تفکيک يا عدم تفکيک حوزههاي مديريت دانش يا مديريت نوآوري موضوع چندان استراتژيک و مهمي به شمار نيايد. در عوض، موضوع استراتژيک و مهم کاربرد مديريت دانش در فرايندهاي مديريت نوآوري است که موجب ميشود سازمانها عملکرد خود را ارتقا بخشند.

در گذشته سازمانها با تکيه بر نوآوري جديد براي ارتقاي عملکردشان از خـــــود ميپرسيدند:
نوآوري چگونه ميتواند عملکرد سازماني را ارتقا ببخشد؟

در حالي که امروزه با تکيه بر نوآوري دانش به عنوان منبع بالقوه مزيت رقابتي از خود ميپرسند:
چگونه توسل به نوآوري دانش، ما را قادر ميسازد که در دنياي پر تلاطم کسب و کار به مزيت رقابتي بلندمدت نائل شويم؟

اهميت دانش

گذار به انقلاب دانش:
در اقتصاد نوين، دانش منبع اصلي توسعه اقتصادي و صنعتي است و ساير عوامل سنتي توليد مانند زمين، نيروي کار و سرمايه در مرتبه بعدي اهميت قرار دارند (DRUCKER, 1994). عوامل سنتي توليد از نظر مقياس و دامنه با محدوديت روبرو بوده و افزايش نهايي آنها به بازده نزولي سرمايه گذاري منجر ميشود.

در مقابل، قانون اقتصادي ديگري بر بازده دانش حکمفرماست:
سرمايه گذاري بيشتر در دانش يا اطلاعات به بازدهي بالاتري ختم خواهد شد. نگرش سنتي به نوآوري از تاکيد بر داراييهاي فيزيکي و ملموس؛ به فرايندهاي جذب، همانند سازي و تسهيم دانش براي ايجاد نوآوري در دانش مبدل شده است.

در چنين شرايطي دانش به عامل کليدي ارتقاي عملکرد سازماني تبديل شده است. هر چند صاحبنظران رشته نوآوري اهميت دانش را به رسميت ميشناسند، اما ابهام موجود بين ارزش دانش و اطلاعات سازمانها را ناچار ساخته است که ميلياردها دلار در فناوري اطلاعات سرمايه گذاري کنند (STRASSMAN,1997).

اين ناهماهنگي بين مخارج فناوري اطلاعات و عملکرد سازماني را ميتوان به گذار از عصر اطلاعات؛ و ورود به عصر دانش نسبت داد (MALHOTRA,2000,1997). در حقيقت توجه روزافزون به نوآوري دانش به عنوان اهرم استراتژيک عملکرد سازماني موضوع تازهاي نيست.

سازمانهايي در اقتصاد مبتني بر دانش موفق عمل ميکنند که بتوانند در فرصتهاي حاصل از داراييهاي دانش سرمايهگذاري کنند.

اين سازمانها فاتحان صنعت خواهند بود. سازمانهايي که از عهده اين مهم برنيايند بازندگان صنعت تلقي خواهند شد. براي اين کار سازمانها مجبورند انواع داراييهاي دانش را شناسايي و نحوه اجراي موثر مديريت دانش را بياموزند.

مهارت مديريت دانش

دانش از طريق اثرگذاري در محصولات، فرايندها و افراد موجب ايجاد ارزش براي سازمانها ميشود، در حالي که مديريت دانش اطلاعات، دادهها و داراييهاي فکري را به ارزشهاي ديرپا و ماندگار تبديل ميکند (DELL, 1996). به دليل نياز سازمانها به نوآوري، توجه به مديريت دانش با توجه به مديريت نوآوري همراه و همگام بوده است.

تاکنون دستاوردهاي مديريت دانش مهم و چشمگير بوده است. يکي از دستاوردهاي مديريت دانش در زمينه محصول توليد خودرو هوشمند است که سيستم مديريت موتور آن قادر است عملکرد قطعات و اجزاي مهم موتور را کنترل کرده و از نياز به سرويس و به دنبال آن افزايش عملکرد موتور آگاهي داشته باشد. دستاورد ديگر دانش در زمينه فرآيند بهره مندي از بهترين مهارتها است، مانند کارخانههاي توليد کننده نيمه هاديهاي داراي فناوري بالا است که موجب شده است صرفه جوييهاي هنگفتي در زمينه سرمايه گذاري در داراييهاي سرمايهاي انجام گيرد.

در زمينه افراد، دانش تخصصي افراد مجرب در معاملات تجاري( مذاکرات چند ميليارد دلاري ) قادر است موفقيت يا عدم موفقيت در کسب و کارهاي مبتني بر دانش را تعيين کند.

از تاثيرات مهم مديريت دانش بر عملکرد سازماني گسترش ابزارهاي مديريت دانش مانند يادگيري الکترونيک، گذرگاههاي اينترنتي (WEB PORTAL)، چت يا گفتگوي الکترونيک، و ابزارهاي جستجو و گردآوري دادهها و غيره است. علي رغم وجود مزيتهاي مديريت دانش در زمينه صرفه جوييهاي مالي، سرمايه گذاري در زمينه مديريت دانش با ريسکها و مخاطراتي همراه است، زيرا مشکلات و مسائل مربوط به استقرار آن موجب ميشود که به مزاياي مورد انتظار منجر نشود.

همانگونه که در بالا بدان اشاره شد، دستاوردهاي مديريت دانش در حيطه کسب و کار عبارت است: محصول مانند حق اختراع يا اعطاي امتياز فناوري( سرمايه فکري )، فرآيند مانند رويههاي مالي يا روشهاي توليد( سرمايه ساختاري) افراد مانند نيروي متخصص( سرمايه انساني ).

تکامل نوآوري دانش

سازمانهاي امروزي بيوقفه تلاش ميکنند تا خود را از رقبايشان متمايز کنند. کسب توانايي لازم براي ايجاد تمايز، کاربرد هوشمندانه داراييهاي دانش براي مقاصد نوآوري است. بنابراين، بسياري از سازمانها درصددند بر مبناي فرايندهاي خاص توليد، مهارتهاي خاص و کمياب، خلاقيت و اقدامات مديريتي نظير مديريت زنجيره عرضه و مديريت روابط مشتري، تکنيکهاي جديد را بيازمايند (GOLD ET AL,2001)

امروزه سازمانها سخت تلاش ميکنند که به عنوان پيشگامان مهارتهاي مديريت دانش شناخته شده و از اين طريق مزد تلاش و کوشش خود را بگيرند. اين مهم از طريق کاربرد دانش براي مقاصد نوآوري امکانپذير است.

داراييهاي دانش چيست؟

همه انواع اطلاعات را نميتوان به عنوان دارايي دانش در نظر گرفت. اين سازمانها هستند که قادرند با توجه به محيط و اهداف کسب و کار مشخص سازند که چه اطلاعاتي را ميتوان دارايي دانش قلمداد کرد. معمولاً داراييهاي دانش را به دو دسته داراييهاي عيني و داراييهاي ذهني طبقهبندي ميکنند.

براي مثال، داراييهاي عيني عبارتند از: حق اختراع، مارک تجاري و غيره. اين نوع اطلاعات را ميتوان با استفاده از فناوري اطلاعات ثبت، بايگاني و کددار کرد. داراييهاي ذهني به اطلاعات موجود در افکار مردم اشاره دارد که نميتوان آنها را ثبت، بايگاني و کددار کرد ( Amidon, 1997,Drucker,1998 )

عناصر تشکيل دهنده نوآوري دانش چيست؟

اولين بار پيتر دراکر بود که از اصطلاح کارگر دانش ( knowledge worker )استفاده کرد. در واقع تا همين اواخر بود که مديران و سياستگزاران سازماني دريافتند نوآوري موفق نوآوري دانش مدار است.

«آميدون» نوآورري دانش را بدينگونه تعريف ميکند:
ايجاد، توسعه، تبديل و کاربرد افکار جديد در قالب کالاها و خدمات قابل فروش که موجب موفقيت سازمانها، اعتبار اقتصاد يک ملت و پيشرفت و ترقي يک جامعه ميشود.

نوآوري دانش دو عنصر کليدي دارد:

اول شناسايي دانش به عنوان يک عامل کليدي

و دوم اقدامات مربوط به مديريت دانش.

مديريت استراتژيک نوآوري دانش:

ماهيت ذهني داراييهاي دانش سازمانها و الزامات بلند مدت سازمانها ايجاب ميکند که رويکرد متفاوتي نسبت به مديريت نوآوري دانش ايجاد گردد. تفکرات رايج امروزي، مديريت استراتژيک نوآوري دانش را به عنوان يک ابزار رقابتي موثر براي حمايت از عملکرد سازماني قلمداد ميکند. با وجود ابزارهاي مختلف مديريت دانش، مديران سازمانها براي دگرگوني سريع رويکردها يا نگرشهايشان جهت کاربرد دانش در حيطه نوآوري با يکديگر به رقابت ميکنند.

تمرکز بر موضوعهاي مديريت استراتژيک ضروري است زيرا ظهور نوآوري دانش هرگز متوقف نشده و با محيطهاي رقابتي و شرايط جديد بازارها تغيير مييابد. با وجود ارتباطي که بين داراييهاي دانش و مديريت نوآوري وجود دارد جاي تعجب است که چرا تحقيقات اندکي در زمينه نوآوري دانش صورت گرفته است. با در نظر گرفتن اين موضوع که اصول دانش مدار بايد محور و راهنماي عمل نوآوري دانش قرار گرفته و يک شالوده تسهيم دانش براي تسهيل اقدامات دانش مدار ضروري است، بايد گفت که استقرار آن به دادههاي انساني تصميمگيري،اشتراک مساعي، تجارب و واکنشهاي خلاقانه توسط افراد مستعد بستگي دارد.

اصول دانش مدار:

اگر قرار است که مهارتهاي مديريت دانش با مهارتهاي مديريت نوآوري ترکيب شده و به عنوان يک ابزار رقابتي براي پشتيباني از نوآوري دانش تبديل گردد، سازمانها بايد وظايف خود را بر اساس مجموعهاي از اصول دانش مدار ايفا کنند.

اصول ششگانه مديريت نوآوري دانش عبارتند از:

درک سيستم ارزش نوآوري:

اين سيستم با زنجيره ارزش متفاوت است. بر خلاف زنجيره ارزش که خطي و ايستا است اين سيستم غيرخطي و پويا بوده و بيانگر روابط متقابل است.

صورتبندي يا تنظيم استراتژي دانش گروهي:

اين استراتژي بر خلاف استراتژي اطلاعات رقابتي که به رابطه برد/باخت قائل است رابطه برد / برد را تشويق ميکند.

توسعه شبکه دانش استراتژيک:

بر خلاف واحدهاي تجاري استراتژيک که داراييهاي اطلاعات مجزا را مورد تاکيد قرار ميدهد، اين شبکه جريان داراييهاي دانش بين شرکا، مشتريان، تامينکنندگان و غيره را مورد تاکيد قرار ميدهد.
ايجاد راهکارهاي مديريت دانش مبتني بر انسان/ فناوري نه راهکارهاي مديريت دانش مبتني بر ماشين:
براي اينکه دانش در خدمت نوآوري باشد بايد انسان و ماشين مکمل يکديگر باشند.

استقرار فرآيند دانش پايين به بالا:

کارهاي دانش سودمند و خلاقانه که توسط کارگران دانش انجام ميگيرد نيازمند دخالت اندک مقامات رده بالاست.
تاکيد بر موفقيت مشتري به جاي رضايتمندي مشتري:
جلب رضايت مشتري تنها بر نيازهاي امروزي مشتري تاکيد دارد در حالي که موفقيت مشتري نيازهاي آتي مشتريان را نيز در نظر دارد. موفقيت مشتري نيروي رقابتي براي رشد شرکت و توسعه کسب و کار را ايجاد ميکند.

ساختارهاي تسهيم دانش:

فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات، موتور محرکه و عامل موثر در سرعت بالاي انتقال اطلاعات و کاهش هزينههاي ارتباطات است. اينترنت يکي از فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات است که تاثير چشمگيري بر مديريت دانش گذاشته است. امروزه، اينترنت مسير استفاده گروهي از داراييهاي دانش را هموار ساخته است. سازمانها براي استقرار ساختارهاي تسهيم دانش براي نوآوري دانش بايد از فعاليتهاي کدگذاري، ذخيره دانش و توسعه شبکه دانش جانبداري کنند.

اقدامات دانش مدار

هدف اقدامات دانش مدار شناسايي گوهر دانش از بين درياي پهناور اطلاعات است. اينترنت به خاطر کاربرد آسان، دسترسي سريع و کم هزينهاي که دارد ابزار سودمندي براي اقدامات دانش مدار به شمار ميرود. تاثير اقدامـــــات دانش مدار بر نوآوري تا حدود زيادي به خلاقيت و تخيل انساني و داراييهاي دانش موجود بستگــي دارد (Malhotra,2000,1997).

بر اساس مطالعهاي که بر روي مهارتهاي مديريت دانش سازمانهاي استفاده کننده از اينترنت انجام گرفته اقدامات ۹ گانه دانش مدار عبارتند از:
محصولات:
تعيين نوع و گونه دانش؛
ايجاد پايگاههاي دانش؛

تبديل دانش به محصولات و خدمات جديد.

فرآيندها:
کسب و کاربرد مجدد اطلاعات به عنوان دانش؛
آموزش فرايندهاي دانش از طريق توزيع، انتشار يا برقراري ارتباطات شخصي؛
سنجش و مديريت ارزش داراييهاي دانش.

افراد:
ايجاد دانش يا تيمهاي سرمايه فکري؛
تاسيس مراکز دانش مردم مدار؛
استفاده از فنون گروهي براي مبادله دانش بين افراد.
چالشهاي آينده نوآوري دانش:
براي برخورداري هر چه بيشتر از مزاياي نوآوري دانش بايد به استقبال چالشهاي بنيادين و اساسي رفت.

اين چالشهاي سه گانه عبارتند از:

اولين چالش، گسترش اقدامات دانش مدار در لايههاي مختلف جامعه يعني لايههاي صنعتي، سازماني و انساني است. اين اقدام افراد را قادر خواهد ساخت از سرمايه دانش براي مشارکت در فعاليتهاي اساسي نوآوري دانش استفاده کنند.

دومين چالش، ايجاد داراييهاي دانش جديد، دسترسي آسان و جابه جايي و تحرک آزاد آن براي افراد درگير در فعاليتهاي نوآوري دانش است.

سومين چالش، تقويت نقش تمام عوامل ذينفع سازمان است. به عبارت ديگر، وظيفه اين عوامل ايجاد يک فرهنگ دانش مدار و شکوفاسازي يک اکوسيستم مبتني بر تسهيم دانش است. گذشته از آن، موفقيت نوآوري دانش به ميزان همکاري و تعاون افرادي بستگي دارد که در ايجاد دانش سهيمند. عاملي که موجب ميشود دانش براي جامعه سودمند و ارزشمند شود.

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


true