true
يادم ميآيد سالها پيش زماني که خواستم به همه اعلام کنم که واسه دانشگاه رشته گرافيک رو انتخاب کردم،
خيلي از دور و بريهام هنوز نميدونستن که
گرافيک با اون ماده معدني که ازش مغزيه مداد درست ميکنند -يعني گرافيت – يا اون سنگ تزييني ساختمان – يعني گرانيت – فرق داره!
هنوز هم بعد از گذشت سالها از اين موضوع و پيشرفت اطلاع رساني و تنوع در ابعاد کارهاي هنري، باز هم ميتوان گفت که گرافيک از آن دست هنرهايي است که در کشور ما کمتر شناخته شده و محدود تلاشهايي هم که در اين زمينه صورت گرفته نتوانسته است به شناخت بيشتر اين هنر کمک کند.
گرافيک مجموعهاي از رنگها، طرحها، شکلها و تصاويري ميباشند که در مجموع يک هدف را دنبال ميکنند. معنادهندهگي، پيوند دهنده گي و جان بخشي به هر موضوع يا به عبارت بهتر ميتوان گفت گرافيك مجموعهاي از هنرهاي تجسمي است که در فرايند ايدهپردازي و تركيببندي بين نوشته و تـصوير اتفاق ميافتد و تفاوت آن با نقاشي شايد اين باشد که نقاشي بيشـتر تقليد از طبيعت است درحالي كه ايدههاي گرافيستها ميتواند در هر قالب و شکلي که بتوان تصور کرد شکل ميگيرد، از علم و فناوري گرفته تا گفتگوي تمدنها و فرهنگ ها!
در همين زمينه يک نقاش ايتاليايي ميگويد:
” گرافيك كار مشكلي است چون با يك نقطه و يا يك خط بايد به اندازه يك كتاب سخن گفت و البته همه ي راز زيبايي گرافيك نيز در همين نكته نهفته است.”
هنر گرافیک
هنر گرافيك امروزه به عنوان رسانه اطلاع رساني جمعي، بسيار گسترش يافته و روشهاي کابرد آن نيز متنوع شده است؛ از همه مهمتر نوآوريهايي است كه در پاسخ به نيازهاي هنري زمانه ايجاد شدهاند که از جمله اين نوآوريها بايد از فنون چاپ كوچك براي تهيه پول و فنون چاپ بزرگ براي تهيه اعلانات (پوستر) نام برد. پديده جالب توجه در تبليغاتهاي عمومي، تبديل حروف نوشتني به علائم (سمبلها) و نشانههاي گرافيكي است كه به مقدار وسيع براي نشان دادن موضوعات و كالاها بكار ميروند و همچنين کاربرد رنگ در طراحي کارهاي گرافيکي که از آن براي ايجاد تمايز بين محصولات، کمک به انتقال اطلاعات و ايجاد فضاهاي نمادين به منظور تکميل آگاهي بخشي اثر استفاده ميکنند.
مثال ديگري که ميتوان به صورت عيني از آن در خصوص کابرد گرافيک ياد کرد، استفاده تمام شبکههاي تلويزيوني و ماهوارهاي است که مشاهده ميکنيد و در همگي اين شبکهها قدرت ايجاد ارتباط از طريق گرافيک را به وضوح ميتوانيد ببينيد و تمام اين دلايل به خاطر اين ميباشد که يک برنامه بدون وجود گرافيک نميتواند بيننده را به خود جلب نمايد. در صورت خلا ابزاري گرافيک، بيننده احساس بي حوصلگي و خشکي در محتوا را لمس ميکند و لذت ديدن برنامه، برايش از دست ميرود.
در ادامه شايد بتوان گرافيک را به دو گونه سنتي و نوين تقسيمبندي کرد و در تعريف از اين تقسيم بنديها گفت که هر کدام از اين گونهها در دل خود ابعاد و سلايق و تواناييهاي خاصي را ميطلبند:
گرافيك سنتي:
عنوان قديم گرافيك يا گرافيك سنتي شامل خطاطي «نقاشي دو بعدي» كنده كاري ميباشد كه بيشترين نمود آن در آرايش كتابهاست كه نتيجهاي ازمحصول همكاري نقاش و خوشنويس و تذهيب كار است،
هنر گرافيك شامل نمودهاي مختلف؛ تصوير سازي خوشنويسي؛ طراحي و نقاشي دوبعدي و كنده كاري از جمله شكلهاي هنري است كه در زير بناي گرافيك سنتي طبقهبندي ميشود و بدين ترتيب بارزترين نمونه فعاليت گرافيك سنتي نگارش و آرايش كتابهاي ادبي است با همكاري خوشنويسان؛ طراحان؛ نقاشان و تذهيب كاران و جلد سازان.
گرافيك نوين:
گرافيك نوين علاوه بر كتاب آرايي در عرصه تبليغات تجاري اعلانات ديواري (پوستر) و مطبوعاتي و نشانها (مارك) وغيره ميباشد و حتي در سينما و تلويزيون هم كاربرد دارد. مثل عنوانبندي (تيتراژ) فيلم و تصاوير متحرك طراحي شده (انيميشن). هنر گرافيك نوين با معماري و موضوعات ارتباط محيطي ( زيبا سازي) و تصوير متحرك طراحي شده نيز تداخل دارد، پس اين هنر علاوه بر خط و رنگ از عناصر بصري ديگري چون حجم و نور وحتي حركت براي انتقال مفاهيم كمك ميگيرد.
از سبک پردازان و فعالان عرصه گرافيک سنتي جز چند استاد پير و سالخورده که ثمره تلاش ساليان دور خود را در موزهها و نمايشگاهها به يادگار گذاشته اند، خبري نيست و همين چند نماينده مکتب قديم هنر گرافيک ايران هم بعد از استاد مرتضي مميز، رو به فراموشي سپردهاند.
اما آنچه امروزه در ايران به عنوان نمونههاي گرافيک نوين تلقي ميشود، شايد ماحصل همان چيزي باشد که هنرجويان يا دانشجويان رشته گرافيک و ارتباطات تصويري در هنرستانها و دانشگاهها آموختهاند و سبک و سياق مکانيزه بودن در اين آثار بيش از هنر دست، به چشم ميخورد و شايد بتوان گفت که امروزه کمتر هنرآموزي را در رشته گرافيک ميبينيم که براي انتقال مفاهيم از باز خوردهاي مثبت سنتي و ملي بهره جويد، يعني تقريبا ثمره همان چيزي که در دانشگاه و هنرستان درباره اش آموخته و شايد بارقههايي از هنر گرافيک تجاري در آن سوي مرزها.
به قول استاد آغداشلو:
« گرافيک در طول تاريخ و در هر جاي دنيا هر دو بعد فرهنگي و تجاري را هم در شاخههاي مختلف و هم در آن واحد به همراه داشته است.گرافيک فرهنگي ايران ابعاد و توان قابلملاحظهاي دارد. شايد گرافيک تجاري ما در قياس با گرافيک تجاري و تبليغاتي معاصر جهان بسيار عقب مانده باشد، اما گرافيک فرهنگي ما در بسياري نمونهها پا به پاي گرافيک جهاني پيش رفته است.»
البته نکته قابل تامل اينجاست که با پرورش نسل نوين هنرمندان گرافيک ايران و با رويکرد اين گروه به همان سمتي که شايد بتوان آنرا تجاري قلمداد کرد نه تنها بارقههاي اميد در جهت ارتقاي سطح هنر و موجوديت گرافيک ايران به وجود نيامده، بلکه بسياري از نمونهها و اصالتهاي گرافيک ايران نيز در وادي فراموشي گرفتار آمدهاند.
اين نکته چيزي نيست که از ذهنها به دور مانده باشد يا توانايي مقابله با آن نباشد بلکه کسي نيازي به اين نميبيند که فعاليت معمولي در جهت ابداع يک اثر گرافيک تجاري و بازار پسند را با دغدغه و تکاپوي هنر و فرهنگ اصيل گرافيک، مخلوط نمايد و جز اندک گروههاي مدعي صيانت از اين هنر ملي، کسي در راستاي دفاع از گرافيک سنتي و آييني ايران قدمي برنداشته است.
در پايان باز نقل قولي دارم از استاد آغداشلو:
وي معتقد است:
«کم نيستند گرافيستهاي جوان و بسيار بااستعدادي که هر سفارشي را با علاقه و صرف وقت به عنوان يک اثر هنري تلقي ميکنند
و نمونههاي درخشاني از يک اثر گرافيکي معاصر را به وجود ميآورند.
اما تعداد آنها چندان زياد نيست و متاسفانه گرافيک معاصر ما به سرعت به سمت و سوي سرهمبندي و به وجود آوردن نمونههاي پيش پاافتاده پيش ميرود
که نه ماندگار خواهند بود و نه نماينده جرياني قابل توجه و قابل قبول در گرافيک معاصر ما.»
تلاش ما در «چاپ و تبليغات» ايجاد پيوند ميان گرافيک سنتي و مدرن در ابعاد قابل اجرا و در نهايت همگام نمودن آن با علم روز و صنعت نوين چاپ ميباشد.
اميد آنکه در ادامه راه، هدفمان هر روز بيشتر از گذشته در دسترس باشد. همراهي شما اميد بخشمان است.
true
true
https://sanatpanjom.ir/?p=155
true
true